لیستی از کتاب های پرفروش این نویسنده
معماری مدرن، همانند هنر مدرن، بدون دست زدن به ترکیب جامعه و یا ایجاد تغییرات در ارزشهای بنیادین آن، موفق شد نحوۀ نگرش جامعه را نسبت به جهان، در مدت زمانی کمتر از یک سده، کاملاً دگرگون سازد. این مهم میسر نشد مگر به مدد مساعی به عمل آمده در دو سطح موازی ولی کاملاً مرتبط با یکدیگر که مجد و شوکت معماری مدرن حاصل همکاری بیخلل و در عین حال قائم به ذات هر دو است: 1. ابتدا در سطح بصری ـ نظری، با امتناع از تقلید موازین زیباییشناسی گذشته و حذف کامل تزئینات و با استفاده از دستاوردهای تحولانگیز نقاشی و پیکرتراشی، صورتها و حجمهای ناب فراچنگ آورد دارای «بازی درخشان و خیرهکننده» تحت تابش نور و در همان حال به یُمن ایدهها و نظریههای نو و سنتستیز متکی بر برداشتهای جدید از انسان و سیر و سلوک وی در جهان، با عادات بصری ناشی از پرسپکتیو بیامان مبارزه کرد و فضای معماری را از چارچوب تنگ و بستۀ مختصات هندسی و طبیعی به مدار باز و گستردۀ جابهجایی واقعی انسان در محیط کار و زندگی بازگرداند و حس زیباییشناسی جدیدی پدید آورد مبین تفاهم نوین میان انسان و دنیای پیرامون او؛ 2. در سطح تدارکاتی ـ عملیاتی، به مدد کشفیات بزرگ در قلمرو علوم فیزیکی و پیدایش مصالح ساختمانیِ نوپدید، بناهایی با ساختارهای فنی شفاف و دهانههای سترگ پدید آورد و نیز با استفاده از صنعتی شدن امر تولید، شهرها و شهرکها و محیطهای پویا آفرید و با به کار گیری بجا و هوشمندانۀ وسایل حمل و نقل مدرن و شبکۀ وسیع ارتباطات و تأسیسات زیربنایی، محیطهای قدیمی را با نوسازی و سالمسازی به محیطهای جدید پیوند زد و ضرباهنگ زندگی مدرن را به آنها هبه کرد. از دل این دو سازوکار مکمل و روشنگرانه، معماری مدرن پدید آمد و به مردم کمک کرد تا در دنیای ناامن و همواره در معرض تهدید، در بزنگاه دو جنگ خانمانبرانداز، کمال و آزادی انسانی را پاس بدارند و برای حفظ ارزشهای مدنی از هیچ کوششی دریغ نورزند و سرانجام وقتی در پایان چرخۀ مدرنیته، در واپسین دهۀ سدۀ بیستم، صحنه را ترک گفت از یک سو، به رقم تبری جستن از هر نوع کلاسیسیسم متکی بر نظام ستونسازی و جرز و سینهسنتوری، ارزشهای عمیقاً کلاسیک از خود به یادگار نهاد به همان نسبتِ معماری کهن متکی بر موازین معتبر زیباشناسی نظیر تعادل احجام، تعامل هارمونیک سطوح و تناسبات طلایی و از دیگر سو، با فاصله گرفتن از نظامهای آزادیستیز و خودکامه، به آرمانهای قانون مدارانه و مساوات طلبانه گروید که حق حیات و شادکامیجویی را بر همه چیز مقدم میدارند و با تبدیل دستاوردهای صنعتی به داراییهای مدنی و معنوی افقهای جدید و فراخی به روی سازوکارهای مشارکتیِ مردم در تعیین سرنوشت جامعه گشود و در تحلیل نهایی وحدت و هماهنگی بین انسان و طبیعت را که در آغاز قرن به علت تهدید ماشین از دست رفته مینمود براساس روحیۀ دکارتی مجدداً برقرار کرد. تاریخ معماری مدرن، شرح چگونگی این گذار از سنت دور تا پدیداری سنت جدید است از خلال انقلابهای صنعتی و اجتماعیِ سدۀ نوزدهمِ اروپا تا سالهای پر بیم و امید و توفانیِ سدۀ بیستم در جهان؛ سرگذشتی خواندنی و پر کشش که خواننده را با خود به سیاحت و بررسی دیدنیترین شهرهای نیمکرۀ غربی میبرد، آنجا که مردان ورزیدۀ سیاست همراه آرمانگرایان، مصلحان اجتماعی و کارفرمایان مترقی دوشادوش معماران و مهندسان و شهرسازان زبده و نوآور، حول یک میز، طرح سازوارۀ شهرهایی را ریختند که به فاصله کوتاهی جایگاه خوشایند و دلپذیر برای زندگی و عرصۀ پر رونق برای کار و فعالیت فرزندانشان گردید. کتاب حاضر یکی از آثار کلاسیک در زمینۀ معرفیِ مبانی معماری مدرن بهشمار میرود و علاوه بر ترجمه به کلیۀ زبانهای زندۀ جهان جایگاه ویژهای در عرصۀ پژوهشهای علمی و فرهنگی کسب کرده تا آنجا که امروز کمتر تحقیق ارزندهای دربارۀ دستمایههای معماری و شهرسازیِ مدرن میتوان سراغ کرد که از مراجع به مآخذ و داوریهای آن بینیاز باشد. مؤلف، برای ارزیابی واقعبینانۀ آثاری که شرحشان را در کتاب آورده، با هموار کردن رنج سفر برخود، بناها و شهرها را از نزدیک مشاهده کرده و بسیاری از عکسهای زینتبخش صفحات کتاب را شخصاً برداشته است. رویکرد نویسنده به معماری متکی به متدولوژیِ خردگرایانه است و هر نوع دگرگونی در سازوکار آن را، بیآنکه از ریشههای تاریخی غافل باشد، در پرتو رویدادهای پویا و زبدۀ جهان امروز بررسی میکند. او معماری را دستاورد نیازهای اجتماعی ـ اقتصادیِ بشر میشناسد که با بهرهجویی از دستاوردهای فنی و تأثیرپذیری از چالشهای ایدئولوژیک شکل میگیرد و خود نقش تعیینکننده در شکلگیریِ فضای محل سکونت و محیط زیست بشر دارد. از این رو خواننده علاوه بر تعقیب مراحل گذار معماری از جایگاه کلاسیک به مدرن، با راه و روش تحقیق فرهنگی ـ تاریخی نیز آشنا میشود. کتاب، با توجه به گسترۀ زمان مورد بررسی ـ از نخستین سالهای سدۀ نوزدهم تا واپسین سالهای سدۀ بیستم ـ نخستین تاریخ معماری مدرن است که به زبان فارسی ترجمه شده است و اهمیت آن از نظر اهل فن پوشیده نیست1؛ زیرا با آنکه موج مدرنیسم سالیان دراز است در عرصههای گوناگون علمی و هنری کشور ما رسوخ کرده و اسناد و ادبیات گستردهای از سیر رشد خود بهجای نهاده، در عرصۀ معماری جز تک نگاریهای پراکنده و شرح حال معمارانِ سرشناس، بدون ارتباط منطقی با یکدیگر، متن جامع و کاملی پدید نیامده و این نقصان تا اندازهای نیز ناشی از کمبود تقاضا به علت فشار تعهدات حرفهای نزد همکارانِ معمار است که عمدتاً نیازهای مطالعاتیِ خود را با مراجعه به مجلات و نشریات حرفهای همراه با عکس و تصاویر فراوان برطرف میکنند که حاوی آخرین اطلاعات در مورد پدیدهها و رویدادهای معماری است و بهتر از کتب مرجع و تاریخنگاری عطش نوجویانهشان را فرو مینشاند. دلیل دیگر این بیتوجهی به مطالعۀ کتب تحقیقی و مرجع نزد معماران و دانشجویانِ معماری، بهویژه آنان که با یکی از زبانهای زندۀ دنیا آشنایی دارند، نه دشواری مطلب و یا زبان تخصصیِ معماری، که عدم آشنایی با پس زمینههای تاریخی ـ فرهنگیِ متن مورد مراجعه است، زیرا معماریِ مدرن در خلأ پدید نیامده بلکه حاصل قرنها تجربۀ مستمر و پرشور نسلهای گذشتۀ معماران و هنرمندان است که سبکهای هنری و اسلوبهای ساختمانی به مثابۀ سنگهای کیلومتر شمار، مسیر چند دهه کار و فعالیتشان را فاصلهگذاری کرده است. اکنون معماریِ مدرن پا به مرحلۀ جدیدی از سیر تطور خود نهاده از بیخ و بن متفاوت با مراحل قبلی، که بدون داشتن نشانی دقیق و اطلاع درست از کم و کیف مراحل سپری شده، شناساییِ ویژگیهای عصر جدید و درک مختصات زمانهای که برای کار و فعالیت در چارچوب آن فراخوانده شدهایم دشوار است. کتاب حاضر برای پاسخگویی به این نیاز با واکاویِ مبانیِ مدرنیسم و پیگیریِ مراحل سیر رشد آن به رابطۀ ساختارهای اجتماعی با دستاوردهای هنری ـ فرهنگی میپردازد و از این رهگذر درسهایی برمیکشد آگاهی بخش و در خور اندیشۀ اهل تحقیق. شهرهای اروپا طی یک سده، از نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم تا نیمۀ نخست سدۀ بیستم، با دگرگونی و تحولات شورانگیزی مواجه گردیدند که نظیر آن از نظر حجم و ابعاد نه تنها در اعصار گذشته، که در دهههای بعد نیز مشاهده نشده است. وظیفۀ تاریخ معماری مدرن نخست، شرح این رویدادها و تحولاتی است که در سیمای شهرها و افکار آدمیان پدید آمد؛ سپس بررسیِ فراز و فرود و موفقیت و ناکامیها، آنگاه یافتن مراکز عمدۀ ظهور این پدیده و چگونگی انتشار آن به سراسر گیتی و سرانجام معرفی قهرمانان اصلی و نیروهای شتابدهنده یا بازدارندۀ آن. معماران در تحقق این نوآوریهای دورانساز تنها نبودند و از برکات تکنولوژی، اکتشافات علمی و اندیشۀ انتقادی برخوردار شدند. دستاوردهای جدیدِ ساختمانی نظیر راهآهن، فرودگاه، پل با دهانههای سترگ، ورزشگاه، تالار نمایشگاه، آسمانخراش، بزرگراه، مجتمعهای مسکونیِ گرانپیکر و جز آن چنان چشمانداز شهر و سرزمین را دگرگون ساختند که بدون همکاری و کنترل تخصصهای گوناگون و بدون دخالت ماشینآلات و کشف مصالح جدید، هرگز قابلیت تحقق نمییافتند. کتابِ حاضر، شرح همزمانیِ این پدیدهها در مرز ناپایدارِ مصاف دنیای کهن با ارزشهای نوینِ در حال پیدایش در بستر مدنیتی است که به سرعت به سوی تحول و دگرونی گام برمیدارد و هر دستاوردی بر نهاد ویرانگر خود را در نطفه میپروراند. موضع نویسنده نسبت به چگونگی تحول و دگرگونی در جامعه غرب انتقادی و همواره مترصد ارزیابی دستاوردهای آن با احتساب هزینههای جانی و مالیِ پرداخت شده است. او شأن نزول معماریِ مدرن را نه در فرمهای مدرن مه در جهانبینی مدرن میشناسد با ریشههایی که در جریانهای فکریِ پیشرو قرن بیستم دارد؛ رویکرد او به معماری نه تغزلی و عاطفی که محصول سیر و نظر بیطرفانه در تنشها، تضادها و تلاطمهای زمانه است. هنگام ارزیابی و نقد آثار مدرن از منطق خشک و سرد پولاد و بتن بهره میجوید اما هیچگاه سهم خلاقیت بارور و کمال هنری را از نظر دور نمیدارد. هدف نویسنده در این کتاب نه فقط معرفی جنبشهای هنریِ قرن بیستم (معماری، پیکرتراشی و نقاشی) و سردمداران فکری و منابعِ الهامبخششان بلکه به طور همزمان و به شیوۀ گام به گام ردیابی رشتۀ نامرئی و ظریفی است که این جنبشها را به یکدیگر پیوسته و هر یک را سکوی پرش جنبش بعدی ساخته و آنگاه ارزیابیِ اهمیت و میزان کارایی جنبشها، البته نه در تواناییهای فنی و هنری، که در میزان توفیقشان در خدمت به این هدف مشترک. در این چارچوب که سطح پیشرفتهای فنی و هنریِ زمانه برآیند آمادگی و قابلیتهای انفرادیِ تکتک جنبشها بهشمار میرود، مؤلفههای فرهنگی نقش تعیین کننده مییابند و نویسندۀ محقق نمیتواند نسبت به تأثیر آنها بیاعتنا بماند. در دانشگاههای بسیاری از نقاط جهان، بهویژه امریکا، آموزش تاریخ معماری ابتدا با مطالعه و ایجاد دلبستگی نسبت به معماری مدرن آغاز میشود، زیرا: 1. آشنایی با آخرین یافتههای علمی و گرایشهای هنر معماری نزد نسل جوان به مراتب جذابتر و مجابکنندهتر از هزاران نمونۀ دوران باستان است؛ زیرا این معماری به زمان حال تعلق دارد و نقشپردازان آن یا هنوز در قید حیاتاند و یا به تازگی درگذشتهاند ولی مختصاتِ مکانی ـ زمانی که در فضا ترسیم کردهاند همچنان پابرجا است و چارچوب کار و فعالیت عدۀ بیشماری از معماران و شهرسازان را در نقاط مختلف جهان تشکیل میدهند؛ 2. آموزش معیارهای مدرنیته از خلال نمونههای موفق معماری مدرن، میتواند به جستوجوی موازین این معماری در اعصار کهن کمک رساند و آنچه از معماری برای دوران معاصر معتبر است، متناسب با ذوق و گرایش پژوهنده پرورش دهد. برونو زوی معتقد است «معماری مدرن یعنی نحوۀ مدرنِ نگرسیتن به معماریِ گذشته»2: لوکوربوزیه از خلوص، وحدت مصالح و کمال هندسی معماری یونان تأثیر پذیرفت؛ لوییکان، شیفتۀ ارزشهای فضایی و ابداعات فنی معماران رُم باستان شد و آگوست برلاگه و بسیاری از معماران معاصرِ هلندی وامدارِ بارزههای قرونوسطا یا زمختی معماری رومانسکاند. این همان استفاده از تجربیات گذشته در پرتو شرایط امروز است که مؤلف آن را وازاری مآبانه خوانده است؛ 3. شیوۀ یادشده در بند قبل نقطۀ مقابل شیوۀ مرسوم تدریس تاریخ هنر و معماری در «آکادمی»ها است که ابتدا از دورترین نقطه در پهندشت تاریخ آغاز میکنند و پس از مطالعۀ ادوار مختلف و سبکهای گوناگون سرانجام هنگامی به وادی مدرن پای مینهند که سال تحصیلی به پایان رسیده است؛ 4. معماریِ مدرن را میتوان حتی بدون آشنایی کامل با تاریخ معماری فراگرفت و از دستاوردهای آن آگاهانه و با تکیه بر علوم مدرن بهره جست زیرا معماری مدرن برخلاف معماری سنتی فقط از کاخ، ویلا، تئاتر، و مراکز عبادی تشکیل نشده و مقولهای است کاملاً اجتماعی و نخستین هدف آن ایجاد مسکن و تأسیسات رفاهی برای کلیۀ آحاد جامعه است. تاریخ معماریِ مدرن نخستین بار در دو جلد درسال 1962 میلادی به طبع رسید و در هنگام انتشار چهار رقیب برای خود میشناخت.3 انتشار کتاب با استقبال گستردۀ دانشجویان و اهل فرهنگ در ایتالیا مواجه شد تا آنجا که دوسال بعد چاپ جدیدی از کتاب، با تغییراتی که جزئیات آن در مقدمۀ نویسنده بر ویراستِ اول کتاب آمده است، به بازار آمد. مبنای ترجمۀ فارسیِ کتاب همین چاپ دوم است که سیر رویدادها را تا نیمۀ نخست سدۀ بیستم پی میگیرد. با گذشت سالیان و سرعت گرفتن سیر دگرگونیها و نیز رشد روزافزونِ تعداد خوانندگان و استفادۀ آموزشی از آن در سطح دانشگاهها، ناشر در صدد انتشار چاپ جدیدی از کتاب در یک جلد برآمد (1977). این چاپ در جستجوی خوانندگان جدید با صفحهبندی دگرگون شده به بازار عرضه شد: صفحهبندی چاپ اول و دوم به صورت یک صفحه مطلب یک ستونی و یک صفحه عکس سیاه و سفید بود، اما در چاپ جدید مطلب دو ستونی با عکس و تصویر در هر صفحه همراه شد. انتشار این چاپ مصادف بود با درگذشت بزرگان عالم معماری نظیر میسواندرروه و لوکوربوزیه، ظهور جنبش های دانشجویی و اوجگیری مبارزات کارگری در ایتالیا و اغلب کشورهای اروپایی. نویسنده در مقدمه بر ویراست دوم، که ترجمۀ آن ضمیمۀ کتاب حاضر است، شرح تغییرات در متن را به تفصیل آورده و بخش انتهاییِ کتاب را به جمعبندی میراث بزرگان، بررسی مشکل مسکن و حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ و جهان سوم اختصاص داده و آن را روزآمد کرده است. هنگامی چاپ تجدید نظر شده به دست مترجم رسید که ترجمۀ جلد دوم رو به اتمام بود. در مذاکره با مسئولان مرکز نشر دانشگاهی قرار شد بدون دست بردن در متن اولیۀ دو جلدی، افزودههای متن تک جلدی به کتاب اضافه شود. متن ترجمه با این شرح آمادۀ حروفچینی بود که اطلاع رسید چاپ جدیدی (1992) و این بار در پنج جلد از تاریخ معماریِ مدرن روانۀ بازار شده است. ویژگی ویراست اخیر ـ که مقدمۀ آن نیز ضمیمۀ کتاب حاضر آمده است ـ تبدیل دو جلد ویراست اول به چهار جلد و انتقال افزودههای ویراست دوم با سروسامان جدید همراه گزارش آخرین رویدادهای معماری و شهرسازی به جلد پنجم است. در این ویراست، تجزیۀ اسپانیا، مکزیک و پارهای از کشورهای دنیای سوم و نیز ایران که قبلاً از قلم افتاده بود به متن اضافه شد و در عوض بخشی از افزودههای ویراست دوم که متأثر از مبارزات سیاسی واپسین سالهای دهۀ شصت و آغاز دهۀ هفتاد بود و به موقعیتی ویژه تعلق داشت از متن حذف گردید. متن پنج جلدی، با انتخاب سال 1989 تاریخ سقوط دیوار برلین به عنوان پایان قطعی دوران مدرنیته، روایت تاریخیِ معماریِ مدرن را به دست تاریخ سپرد اما بار سنگین تبدیل کتاب تک جلدی به چهار جلد با تغییراتِ فصلبندی، مراعاتِ حذف و افزودهها، و ترجمۀ کامل جلد پنجم برای مترجم باقی ماند. آنچه فشار این بار را قابل تحمل ساخت حضور دو عامل بود: ـ بسته شدن پروندۀ قطور تجدیدنظرها و ویراستها که بین نخستین و واپسین آن سی سال فاصله افتاده بود، ـ آشنایی با دیدگاه مؤلف در مورد واپسین رویدادهای قرن و بهویژه پدیدۀ پست مدرنیسم که گزینههای آن با مواضع رادیکالِ مؤلف در تضاد ژرف به سر میبرند. کوتاه سخن، برگردان فارسیِ تاریخ معماری مدرن نسبت به آخرین چاپ ایتالیایی آن از مزایای زیر برخوردار است: 1. نقل مقدمۀ سهگانه نویسنده یر ویراستهای اول و دوم و سوم کتاب؛ 2. حفظ داوری اصیل مؤلف در مورد آثار معماری بزرگان که در ویراستهای بعدی حذف یا تعدیل شده است؛ 3. آوردن تاریخ فوت معمارانی که در طول انتشار چاپ فارسی کتاب درگذشتهاند؛ 4. حفظ عکسها و تصاویری که مؤلف در ویراستهای گوناگون حذف کرده تا آنجا که در چاپ فارسی نزدیک پنجاه تصویر بیش از آخرین چاپ ایتالیایی گنجانده شده است؛ 5. توضیح مبسوط اصطلاحات در ضمیمۀ پیشگفتار و معرفی شخصیتها و جنبشها در پینوشتها و واژهنامه که در متن اصلی وجود ندارد. عمر ترجمه کتابهای معماری به زبان فارسی به زحمت به پنجاه سال میرسد و تاکنون این مهم یا به دست معماران از فرنگ برگشته صورت گرفته که با زبان فارسی آشنایی کافی نداشتهاند و یا به دست معماران تحصیل کرده در ایران که نسبت به ظرایف زبان خارجی بیگانه بودند؛ از سوی دیگر هنوز هیچ یک از آثار مرجع معماری، که خود بخشی از دانش امروز بشری را تشکیل میدهند، به زبان فارسی درنیامده و اغلب آنچه دیده میشود ترجمۀ مقالات و یا حداکثر کتابهایی است که به صرف موفقیت در خارج و برای استفاده از بازار با شتاب ترجمه و تحویل جامعۀ فرهنگی کشور شده است. تا اینجا فقط از تسلط به زبان مبدأ و مقصد سخن رانده شد، اما آنچه از هر دو مهمتر است تسلط به رشته و آشنایی با رموز و ظرافتهای حرفهای است که قطعاً مترجمان، به قصد برداشتن باری از دوش جامعۀ مهندسان و معماران و یا نمایش راه و چاه مسیری که قبلاً اهل فن در کشورهای پیشرفته پیمودهاند و برای جلوگیری از افت و خیزهای ناصواب، دست به این تلاش توانفرسا زدهاند. از طرف دیگر، مترجمِ معمار از همان مشکلات تاریخی رنج میبرد که دیگر مترجمان رشتههای علمی: نارسایی زبان فارسی و دستگاه واژگانی آن در بیان موازینِ فنون و علوم و فقدان یک فرهنگ جامع و مانع شامل کلیۀ اصطلاحات رایج و مورد نیاز این رشته همراه تعاریف مناسب به زبان فارسی با ذکر مثال و نحوۀ کاربردشان. البته بر راقم این سطور به تجربه ثابت شده یافتن معادلهای درست و اصطلاحات مناسب نیز درد چندانی دوا نمیکند، یا حداقل در رشتۀ معماری که بین هنر و فن و ذهنی و عینی راه میسپرد؛ زیرا رخنه در مرز مفاهیمِ کلیدی، بدون گشودنِ بافت کلام و تطویل اجباری عبارت، بسیار دشوار و گاه محال به نظر میرسد. اصطلاحات علمی ـ هنری سرمایههای واژگانی زبان فارسیاند و بدون دخالت آنها کلام از افادۀ معنی باز میماند و ترجمه شکل نمیگیرد، اما به تنهایی کاری از پیش نمیبرند و توضیح علت آن نیز دشوار نیست: معماران و بهرهورانِ غربی مفاهیمی را آزمودهاند که تجربۀ آن برای معمار و بهرهور ایرانی هرگز میسر نیست، زیرا فرمها و ساختارها و جهانبینی معمارانِ ایران در طول تاریخ با این مفاهیم بیگانه بوده است. یکی از این مفاهیم کلیدی فضا (Space) است که امروزه یکی از معیارهای اساسی نقد مدرن برای سنجش موفقیت یا ناکامی سازوارۀ معماری به شمار میرود. اما آیا جایگاه این معیار نزد غرب و شرق یکسان است؟ به اعتبار غرب، فضا هستۀ نامرئیِ بنا، ورای پوستۀ ظاهری آن، و محل کشف و شهود انسانی است که در کائنات معماری حرکت میکند و همۀ زوایا و در و پیکر آن را با مقیاس بدن خود میسنجد. به اعتبار شرق، فضا قسمت خالی و نگاتیوِ قسمت پر است بدون هیچگونه آشنایی با عمق؛ در جای جای کتاب سخن از روابط فضایی میرود، حال آنکه خوانندۀ ایرانی از این اصطلاح رابطۀ پُر و خالی را برداشت میکند. معماریِ شرق آشنایی چندانی با پدیدۀ عمق ندارد در حالی که فضا در ساختار معماری غرب در ژرفا شکل میگیرد. برای خوانندهای که هرگز با پدیدۀ ژرفا در معماری آشنا نشده ترجمۀ space به فضا خطا است، اگرچه معنی اصطلاحشناختی آن همین باشد. اگر منقد هنری اظهار دارد هنر تصویرگری در شرق (مینیاتور) بُعد عمق را تجربه نکرده همگان میپذیرند زیرا تشخیص آن آسان است. ولی هرگاه مترجمِ معماری ادعا کند که به همان نسبت معماری شرق نیز فاقد حس فضا است و ترجمۀ خشک و خالی آن دردی از اهل فن دوا نمیکند، معلوم نیست از همان اقبالِ عمومی برخوردار گردد زیرا تشخیص صحت و سقم آن نیاز به مقدمات دیگر و حداقل تجربۀ مفهوم شورانگیز فضا در واقعیت سهبُعدی آن دارد. هنگامی میتوان از دستاوردهای ملل دیگر بهرۀ کارشناسانه جست که قبلاً ماهیت دوطرف معادله با دقت مشخص شده باشد یا به عبارت دیگر مختصات فرهنگی که جهت شناسایی ارزشهای آن گام برمیداریم با ویژگیهای سنت، تاریخ و آداب و عادات ما سنجیده شود. درک این ویژگیها مستلزم داشتن آگاهی ژرف نسبت به فاصلۀ وحشتناکی است که ما و غرب را از یکدیگر جدا ساخته و هر ترجمه در رشتهای از علوم مدرن و یا در شاخهای از هنرها به منزلۀ تلاشی است در جهت کاستن از این فاصلۀ بزرگ، به شرط ملاحظۀ چند شرط زیر: 1. پاسخ به ضرورتهای مبرم در حوزۀ آن رشته؛ 2. گزینش متن معتبر و کاملاً شناخته شده متناسب با ضرورت یاد شده؛ 3. کمک به بسط قابلیتهای بیانی زبان فارسی در افادۀ مفاهیم علمیِ مناسب آن رشته و اجتناب از مغلقگوییها که ذهن خواننده را آشفته و شوق مطالعه را در وی فرو مینشاند. 4. صرف وقت و اعمال دقت در انتقال تعابیر و اصطلاحات متکی بر آخرین یافتهها و تغییرات پدید آمده در قاموس زبان حرفهای بدون شکستن نظام اصطلاحاتی و استحالۀ آن در نظام عبارتی. ویرایش کتاب به دلیل عدم دسترسی به ویراستار زبان ایتالیایی با مراجعه به ترجمۀ انگلیسیِ آن که دانشگاه MIT براساس ویراست جدید در 1971 به طبع رسانده بود صورت گرفته است. متنِ انگلیسی دو امتیاز برجستۀ روشنگرانه برای ویرایش در بر داشت: 1. مقابلۀ واژهها و اصطلاحات تخصصیِ زبان مبدأ با معادلهای انگلیسی که تجانس بیشتری با زبان حرفه معماری در کشور ما دارند و در یافتن اصطلاحات دقیق و گویاتر مشکلات بسیاری را از پیش پای ترجمه کنار زد؛ 2. بسیاری از اندیشههای مؤلف که در زبان مبدأ بیان چندان روشنی ندارد در ترجمۀ انگلیسی بیان روان و آسانی یافتهاند بدون آنکه چیزی از بار معناییشان از دست داده باشند، چراکه ترجمۀ انگلیسی با نظر مؤلف با منصۀ ظهور رسیده است. اگر مترجم موفقیتی در انتقالِ روشن مفاهیم به خواننده یافته باشد مرهون این مقابلۀ مبارک است.
کلیه حقوق مادی و معنوی این وبسایت متعلق به شرکت توسعه و فن آوری آوید اروند بوده و هرگونه استفاده غیر معمول از محتویات این سایت، پیگرد قانونی دارد.